بسم الله الرحمن الرحیم
ناقه ات را به سینه ام بنشان
قدری آهسته تر بیا ای جان
نفسم بند آمد از هیجان
آمدی جان من به قربانت
آمدی پیشتر بیا ای جان
فرش شعرم چه قابلی دارد
که برویش تو گام بگذاری
قدمت روی تخم چشمانم
ناقه ات را به سینه ام بنشان
آمدی شعر من چه زیبا شد
ابروان ، بازوان ،دهان ، دندان
لب خندان و حالت چشمان
غزلم گشت قافیه باران
از کجا شعر را بیاغازم
از لبانی که باغ عناب است ؟
یا از آن ابروان پیوسته ؟
یا از آن گیسوی بهم تابان ؟
زانوانم عجیب می لزرند
طاقتم طاق شد چه می گویم
تو به شعرم حلول کردی و من
اوفتادم به حالت هذیان
تو بگو شعر نابی از دهنت
شعری از گونه ات ، ز پیرهنت
یا نه از هرچه دوست می داری
بیتی از این نگاه پر باران
دست پاچه شدم ، نمی دانم
غزلم را هنوز ادامه دهم
یا نه در موی تو بیاویزم
امشبی را که بر منی مهمان
طعم شیرینی از لبان تو و
سیب و انگور در گریبانت
میوه های بهشت پیرهنت
باغ گل های نسترن دامان
از حضور تو در غزل امشب
دارم آهسته می روم بالا
دامنت نردبان معراج است
در غزل بیشتر بمان تو بمان
علی عشق